کتاب پنج زبان عشق کودکان


همه مادران پس از گذشت دو سال از زندگی فرزند دلبندشان متوجه تغییرات چشمگیر در رفتار و حرکات او می شوند. بهتر است والدین با آشنایی با خصوصیات سنین ۳ تا ۵ سالگی به رشد و پیشرفت کودک کمک بیشتری کنند. کارشناسان می گویند در این سال ها کودک می تواند راحت تر احساس خود را با کلمات ابراز کند، توانایی کنترل هیجانات، خشم و ترس را پیدا می کند، کمتر به دیگران وابسته است و یاد می گیرد برای وابسته نبودن به دیگران بهتر است خودش کارهایش را انجام دهد. در این مطلب روش هایی که می تواند به بچه ها در این سن کمک شایانی کند، آمده است.
۱) به او یادآوری کنید که برای شما موجودی منحصر به فرد است. رشد شخصیت کودک شما به طرز نگرش و رفتارهای شما بر می گردد. رابطه عاطفی و محبت آمیز به تنهایی کافی نیست. باید بداند احترام فوق العاده ای نزد شما دارد تا بتواند با تکیه بر توانایی هایش پیش برود.
۲) با او بازی کنید. بازی در این سن نقش بسیار مهمی در تکامل شخصیت او بازی می کند. به او فرصت بازی بدهید و خود با او همبازی شوید، او در بازی از نظر فیزیکی، ذهنی و احساسی به بلوغ می رسد. یاد می گیرد در گروه فعال باشد، درگیری را پشت سر بگذارد، قوه تخیلش را به کار بیندازد و برای مشکلات مختلف راه حل پیدا کند. وقتی بچه ها بازی می کنند قدرت تصمیم گیری می یابند و این کار به آن ها در کشف دنیای پیرامونشان کمک زیادی می کند.
۳) از دادن لقب به او خودداری کنید. به او در شکل گیری شخصیتش کمک کنید بنابراین او را خجالتی، قلدر، خشن و یا هر چیز دیگری توصیف نکنید.
۴) الگو باشید. طبیعی است که او شما را الگوی خود قرار دهد، بنابراین الگوی خوبی برای او باشید.

اینکه افراد مختلف سلیقهها و انتظارات متفاوتی دارند، کاملاً عادی است. از همین رو وقتی دو نفر با هم ازدواج میکنند، قطعاً در بسیاری از موارد شبیه هم فکر نمیکنند اما برای تشکیل زندگی مشترک باید به حدی از پذیرش یکدیگر برسند. حال وقتی در بستر این زندگی دارای فرزند می شوند و متعهد به تربیت و پرورش او، آنگاه ناهماهنگی در مورد نحوه تربیت فرزند آسیبزا میشود. بنابراین یکی از موضوعات بسیار مهم و حساسی که به راحتی نميتوان از اختلافنظر در آن گذشت، تربیت فرزندان می باشد. واقعیت این است، آسیبی که فرزندان از ناهماهنگی والدین میبینند معمولاً بیشتر از آسیبی است که ممکن است از روش تربیتی یکی از لطفاً به ادامه مطلب بروید...


کودکی، دوران ریشه دواندن است. هر چیزی که در دوران کودکی به کودک آموخته شود و با احساس مثبتی عجین گردد، یک ریشه در وجود او می دواند که در مابقی عمر، آن ریشه در حد توانش رشد خواهد نمود. اکنون در ماه محرم جا دارد ریشه یک ارتباط عرفانی و معنوی، بین فرزندمان و سالار شهیدان حضرت اباعبدالله الحسین (ع) شکل دهیم. تشریک کودکان در مراسم عزاداری و لطفاً به ادامه مطلب بروید...

1- تقليد: كودك تا يك سني از پدر مقتدر و مادر مهربان خود تقليد مي كند زيرا آنان را قهرمان زندگي خود مي داند، لكن در بعضي زندگي ها شخصيت پدر و مادر بواسطه نزاع هاي خانگي از بين مي رود و ديگر اقتدار و رأفت در جاي خودشان وجود ندارند لذا كودك براي انتخاب الگو به فساد كشيده مي شود يا اينكه منزوي، مغرور و خودبين مي شود. لذا بايد در عين اينكه به كودكان محبت مي كنند بايد سعي كنند كه شخصيت لطفاً به ادامه مطلب بروید...


اخیراً در مجلس لایحه ای اصلاح و برای تایید به شورای نگهبان ارسال شده است مبنی بر اینکه «هم پدرخوانده شرعاً مجاز است با دخترخوانده بیش از 13 سال خود ازدواج کند و هم پسرخوانده میتواند اگر مادرخواندهاش به دلیلی فاقد موانع نکاح شده باشد با او ازدواج کند» و این ازدواج مشروط به حکم دادگاه صالح است.
اساساً چنین قانونی می تواند زمینهساز بروز مشکلاتی در آینده شود و اصلح بود قانونگذار تلاش می کرد رابطه سرپرست و فرزندخوانده و جایگاه خانواده حفظ و تحکیم شود. جالب اینکه بنا به اظهارنظر حقوقدانان در هیچ کجای دنیا در قانون و مقررات فرزندخواندگی چنین موردی دیده نمی شود. با فرض استناد به عدم منع شرعی و محرم نبودن والدین و فرزند خوانده، آیا این مصوبه در جامعه ما و به جهت تحکیم مبانی خانواده مقبول خواهد افتاد؟ پس جایگاه اخلاق و معنویت در امر فرزندخواندگی آن هم در منش اخلاق مدار و معطوف به حیای ایرانی چه می شود؟ آیا این لایحه مصوبه ای است که ترتیب قانونی جلوه دادن برخی امور برای برخی افراد را خواهد داشت و در کنار آن نیز تبعاتی سنگین بر آینده سلامت خانواده ها خواهد داشت؟ آیا قرار است در جامعه ما هدف از پذیرفتن سرپرستی کودکی، از والد شدن به انتخاب همسر تغییر کند؟ آیا قرار است قوانین، امنیت را در جامعه برقرار کنند یا اینکه اضطراب را به خانوادهها تحمیل کنند؟
در فرهنگ ما وقتی یك خانواده کودکی را به فرزندخواندگی قبول میكند، به او مثل فرزند واقعی خود نگاه می كند و رابطه عاطفی والد و فرزندی بین آنها شکل گرفته و کودک نیز به آنها به چشم پدر و مادر خود نگاه می کند بنابراین تصور اینکه روزی با سرپرست خود ازدواج کند فکری وحشتناک و مخرب برای سلامت روانی کودک خواهد بود. مسلماً این تصور باعث ایجاد احساسات منفی در کودک و همچنین در خانواده و جامعه نسبت به او خواهد شد. به قول یکی از کارشناسان " بر طبق این قانون به نوعی آقایان می توانند به پرورشگاه رفته و همسر آینده خود را انتخاب کنند".
همچنین زنان باید از گرفتن دختران بی سرپرست در پرورشگاه امتناع کنند چرا که برابر این قانون شوهرشان می تواند با آن دختر ازدواج کند و آن دختر رقیب و هووی زن خانه خواهد شد. بیش از هر چیز ای کاش مقیاسی برای اندازه گیری اثر سوء این قانون بر دختر خوانده ها و حتی جایگاه آنها در بین دیگر اعضای خانواده وجود داشت تا بتوان عمق تخریبی آن را نشان داد و چقدر تصور تبدیل مهر والد داشتن به اشتیاق زناشویی سخت خواهد بود. مطمئناً با وضع این قانون دید افراد نسبت به مساله فرزندخواندگی نیز حساس خواهد شد.


امروزه آپارتمان نشینی و بهانه های مختلف والدین همچون گرفتاری، درگیری شغلی، نداشتن فرصت و ... کودکان را از نعمت بازی در طبیعت و فضای باز محروم نموده و بالطبع بچهها نیز بیشتر اوقات فراغت خود را پشت کامپیوتر یا مقابل تلویزیون میگذرانند. در حالیکه برقرار نمودن ارتباط با طبیعت، به حفظ سلامت جسمی و روحی، افزایش مهارتهای کودکان، پرورش خلاقیت، افزایش تمرکز و یادگیری و حتی کاهش استرس کمک بزرگی می نماید. کودکان هم مانند بزرگسالان و حتی بیشتر از آنها به بودن در دامن طبیعت و تجربیات آن نیاز دارند. تفریحات بیرون از خانه، امکان بهره مند شدن از هوای تازه و تحرک بدنی را برای کودکان فراهم می آورد که هر دو، برای سلامتی جسمی و ذهنی کودکان ضروری هستند.
باید به کودکان فرصت داد تا در طبیعت به تنهایی و بدون دخالت بزرگسالان به کشف ویژگیهای طبیعت و همینطور تواناییهای جسمی خود بپردازند. نگاه کودکان به این دنیا بسیار زیبا، فانتزی و رویا گونه است وقتی کودکان در طبیعت هستند، تمام حواسشان فعال میشود؛ آنها چیزهای جدیدی را میبینند، میشنوند، لمس میکنند و حتی گاهی میچشند. بنابراین کاملاً طبیعی است که در صورت ایجاد نکردن چنین شرایطی، حس شگفتی و لذت حضور در طبیعت و برانگیختن کنجکاوی و هشیاری نیز از کودک گرفته شود. جالب است که در بین اسباب بازیها، بازیهای طبیعی (آب بازی، گِل بازی و شن بازی، اسب سواری، ارتباط با حیوانات اهلی و ...) از بهترین، اساسی ترین و لذت بخشترین فعالیتها برای كودكان به شمار می روند. این بازیها جاذبه های سحرآمیزی برای بچه ها دارند. اگر شک دارید امتحان کنید. در شرایط مدرن بیش از هر زمان دیگری، طبیعت نقش بسیار موثرتر و برجستهتری در پرورش غنای روحی و معنوی و فرهیختگی احساسی- عاطفی در شخصیت افراد دارد.
پس برای کودکان امکاناتی فراهم کنید تا بتوانند، بودن در طبیعت را تجربه کنند، بگذارید خاک را لمس کنند، آنها را به بازی در فضای سبز تشویق کنید. به آنها اجازه دهید که برگها، گلها، سنگها و ... را مشاهده و لمس کنند. با اشاره به درختان، حشره ها، پرندگان و جانوران، آنها را نام ببرند. حتی در آپارتمان خود گلدان کوچکی تهیه کنید و به کودک اجازه دهید مراقب گیاه باشد؛ خودش به آن آب بدهد، خاکش را به کمک شما عوض کند، دانهها را داخل خاک بکارد.
و در کنار همه اینها، احترام به طبیعت و نگهداری از محیط زیست را به کودکانتان آموزش دهید.
منبع:
سایت کتابک

آموزش خلاقیت از دوران کودکی آغاز می شود و پایه آن از ۵ تا ۷ سالگی گذاشته می شود. شاید بارها از خود پرسیده باشید که چگونه می توانید آینده درخشانی را برای فرزندتان رقم بزنید؛ با صرف پول و امکانات فراوان یا با ایجاد فرصت تحصیل در بهترین مدارس؟ خوب است بدانید این کارها آینده فرزند شما را تضمین نمی کند زیرا اگر کودک با آموزش های ساده در سن مناسب به توانمندی های مناسب برسد، قادر خواهد بود در آینده فرد موفقی شود .والدین با توجه به نکات مهم تربیتی در دوران کودکی فرزندشان، اولین خشت های موفقیت وی را در آینده می گذارند و او قادر خواهد بود با اعتماد به نفس کافی گام های بعدی را بردارد. در این مطلب به اساسی ترین آموزش های کودکان ۵ تا ۷ سال لطفاً به ادامه مطلب بروید...
پدر یا مادر بودن در عین لذتبخش و پر ارزش بودن، تجربه ای پر رنج و زحمت است. بنابراین آمادگی و کسب اطلاعات در این خصوص امری لازم می باشد چرا که نگرانی در مورد رفتار فرزندان و نحوه کنار آمدن با آنان از اساسی ترین عوامل فشار روانی برای والدین می باشد.
از طرفی رویکرد فرزند سالاری در جامعه، همه اقدامات، تلاشها و حتی اهداف والدین را تحت الشعاع قرار می دهد. چه بسا بیشترین تلاش والدین صرف برآورده کردن خواسته های بجا و حتی نابجای فرزندان می شود که این رویکرد آثار نامطلوبی نیز بدنبال خواهد داشت. والدین اغلب از رفتار فرزند خود خشمگین، شرمنده و ... شده و ناچار هستند به تهدید و تقابل با فرزندان متوسل شوند. شاید هم درباره نحوه مهار رفتار فرزندشان با همسر خود مجادله کنند و خلاصه کلام آنکه کار سخت تر و میزان فشارهای روحی نیز افزایش می یابد. از طرف دیگر تعامل نامناسب با فرزندان باعث می شود که آنان بدون اعتماد به نفس و پرتوقع و در روابط اجتماعی ناموفق بار آیند و احتمال شکست های تحصیلی، شغلی و خانوادگی بدلیل تربیت نادرست در آینده افزایش یابد. در حالیکه اصلی ترین دغدغه هر والدی این است که فرزندش، فردی سازگار و رها از هر مشکل رفتاری و عاطفی باشد.
مهمترین وظیفه والدین تربیت فرزندانی سالم است که مهارتهای لازم برای ورود به دنیای بزرگسالان را کسب کرده و از ثبات عاطفی برخوردار باشند و این کار مستلزم یادگیری روشهای کاربردی برای ارتقای رشد و تربیت سالم است. اما تنها تعداد کمی از والدین با آموزشهای لازم در خصوص تربیت فرزند یا چگونگی بهره گیری از شیوه تغییر رفتار جهت رسیدن به اهدافشان آشنا می شوند. تعداد کمی می دانند که چگونه رفتارهای پسندیده کودک را تشویق و چگونه با رفتارهای بد او برخورد موثر داشته باشند. تعداد کمی می دانند که چگونه بدون توسل به داد و فریاد و تهدید بر رفتار فرزند اثر بگذارند و نهایتاً چگونه با همسر خود در امر پرورش فرزندان کاملاً هماهنگ عمل نمایند. در کنار همه اینها گاهی والدین نگران آن هستند که ناخواسته از روشهای نامناسب والدین خود استفاده کنند و بر آن کنترلی نداشته باشند.
شاید بد نباشد گاهی والدین در خلوت خود دوره کودکی و نوجوانی خود را مرور و درباره روابط با والدین خود و احساسات، توقعات و ... تفکر کنند.

برخی والدین برای مقابله با رفتارهای ناسازگارانه فرزند خود دست به تنبیه بدنی وی می زنند که گاهی این تنبیه بدین خاطر است که بزرگترها كنترل خود را از دست می دهند. باید به این نکته توجه داشت که تنبیه بدنی عوارض متعددی در رفتار و روحیه کودکان به جای خواهد گذاشت حتی اگر تنبیه به ندرت صورت بگیرد. اگر والدین از این مطلب آگاه باشند که همواره بجای تنبیه و اعمال خشونت راه بهتری هم می توان پیدا كرد و همچنین در زمان عصبانیت بر رفتار و گفتار خود، کنترل داشته باشند بخش عمده ای از این مسئله حل خواهد شد.
گاهی والدین عنوان می نمایند که تنبیه بدنی روشی موثر است اما باید این واقعیت را خاطر نشان کرد که لطفاً به ادامه مطلب بروید...


همه والدین در تربیت فرزندانشان ممکن است دچار مشکلاتی باشند و البته خیلیها فکر میکنند که از مشاوره بینیاز هستند و میتوانند به تنهایی از پس این مسایل بر بیایند.
به گزارش سلامت نیوز به نقل از اطلاعات؛ اگر چه همه ما به کمک مشاوره با متخصصین میتوانیم در امر تربیت فرزندانمان موفقتر باشیم، اما گاهی دوران کودکی و نوجوانی برای فرزندان ما مسایلی بوجود میآورد که نیاز به مراقبتهایی تخصصیتر پیدا میکنند، در چنین شرایطی اگر دیر متوجه مشکل شده و سریعتر برای کمک گرفتن از متخصصین اقدام نکنیم ممکن است فرصتهای طلایی را از دست بدهیم و آنوقت است که لطفاً به ادامه مطلب بروید...
![]()
متخصصان روانشناسي در كانادا هشدار دادند تنبيه بدني يا مقررات سخت و شديد باعث ميشود كودكان براي پنهان كردن خطاهاي خود، بيشتر به دروغگويي متوسل شوند.
پروفسور ويكتوريا تالوار از دانشگاه مكگيل و دستيارش پروفسور كانگلي از دانشگاه تورنتو در مطالعات خود دو گروه از كودكان را که در گروه سني سه و چهار ساله بودند در شرايط مختلف با هم مقايسه كردند. گروه اول در يك مدرسه خصوصي ثبتنام شده بودند كه اين مدرسه به روشهاي سنتي مثل استفاده از تركه و فلك براي تنبيه دانشآموزان اداره ميشد. گروه دوم نيز در يك مدرسه خصوصي ديگري ثبتنام شده بودند كه شيوه اداره آن با سيستمهاي آزادانهتر و با مقررات آسانتر بود. رفتار تكتك كودكان بهطور جداگانه در هر دو مدرسه تحت مطالعه قرار گرفت.
به گزارش يونايتدپرس، در ادامه آزمايشات از كودكان خواسته شد در يك بازي شركت كنند. متخصصان كه در اين بازي با كودكان همراه بودند از آنها درخواست ميكردند وقتي در اتاق تنها هستند دزدكي به اسباببازياي كه داخل اتاق گذاشته شده بود، نگاه نكنند. تقريباً اكثر كودكان وقتي تنها ميشدند به رغم توصيه متخصصان، اين كار را انجام ميدادند اما نتايج ارزيابيها معلوم كرد كودكاني كه در گروه اول يعني در مدرسه خصوصي با روش سنتي و تنبيهي، در پاسخ به اين سوال كه آيا دزدكي اسباببازي را ديدهاند، تقريباً همگيشان دروغ ميگفتند و جواب منفي ميدادند، در حالي كه كودكان در گروه دوم كه در مدرسه تنبيه نميشدند، فقط حدود 50 درصد در مورد نگاهكردن به اسباب بازي دروغ ميگفتند.
منبع:
مقاله رابطه تنبيه بدني و دروغگويي بچهها، جام جم آن لاین.
مقاله ای با همین عنوان در وبلاگ عرفان زندگی خواندم که جای تامل دارد و بخشهایی از آن را نیز درج می نمایم.
قرارگاه وجودی کودک تا قبل از سن بلوغ جایی جز رابطه والدین نیست. کودک نه فقط به لحاظ جسمانی مخلوق این رابطه است بلکه به لحاظ روانی ھم مخلوق و موجود در این رابطه است. آنگاه که رابطه ای بین زن و شوھر بنا شد و آن رابطه سراسر انکار و جدال و عداوت باشد در این صورت کودک در آتش است و بیقرار است که باید زنجیرش نمود به تلویزیون و رایانه و اسباب بازیھا و قاقالیلی و مھد کودک و ... و اگر نشد به قرصھای آرام بخش و روان گردان.
جسم کودک مخلوق لحظه ای ھم آغوشی والدین است ولی روح او مخلوق عاطفه و محبّت و رابطه قلبی و صداقت و ھمدلی والدین است.
این غول بچّه ھای عصر جدید، محصول رابطه بین والدین خود ھستند و لذا بزرگترین مشکلشان ناتوانی در برقراری رابطه با دیگران است و لذا برای ارضای این نیاز روحی خود مجبورند روی به مخدّرات و داروھای روان گردان کنند. اعتیاد در میان نوجوانان محصول عدم رابطه سالم و صادقانه بین والدین است.
برگرفته از مقاله راز بیقراری کودکان، استاد خانجانی، وبلاگ عرفان زندگی.

مسئولیت پذیری نوعی نگرش اکتسابی است که از ابتدای زندگی (حدود سه سالگی به بعد) بتدریج ایجاد می شود، بنابراین والدین به عنوان نخستین متولی این امر، بهتر است در ایجاد و رشد چنین حسی در فرزندان خود کوشش کنند. به طور کلی می توان گفت مسئولیت پذیری لطفاً به ادامه مطلب بروید...

صحبت کردن درمورد احساسات برای بزرگسالان دشوار است. اغلب می شنویم که دیگران می گویند نمی توانند احساساتشان را به زبان بیاورند. ممکن است سالها طول بکشد مهارت هایی را یاد بگیریم تا احساسات خود را بیان و مدیریت کنیم. زمانی که مقداری بر این مهارت ها تسلط یافتیم لازم است که آنها را با کودکان خود سهیم کنیم. چون این کار موجب تسهیل ارتباط بین نسلها می شود. مکالماتی را تقریباً در هر مکان عمومی که والدین و کودکان در آن حضور دارند می شنویم. ممکن است دعوایی هم بین والد و کودک به وجود آید و موجب ناراحتی برای کودک و والد شود.
در زمان حرف زدن با کودکتان سعی کنید گام های زیر را لطفاً به ادامه مطلب بروید...

خانواده اولين و مهمترين بافت اجتماعی را براي رشد فرد فراهم می سازد. اصطلاح فرزندپروری از ريشه پريو (pario)به معنی "زندگی بخش" گرفته شده است. منظور از سبک های فرزند پروری، روشهايی است که والدين برای تربيت فرزندان خود بکار می گيرند و بيانگر نگرشهايی است که آنها نسبت به فرزندان خود دارند و همچنين شامل معيارها و قوانينی است که برای فرزندان خويش وضع می کنند. در عین حال رفتارهای فرزندپروری به واسطه فرهنگ، نژاد و گروههای اقتصادی تغيير می کند. روشهايی كه والدين در تربيت فرزندان خود به كار می گيرند، نقشی اساسی در تامين سلامت روانی فرزندان آنها خواهد داشت بطوریکه اکثر مشکلات رفتاری کودکان منعکس کننده شرايط پيچيده بين فردی اعضای خانواده بويژه والدين می باشد. به عبارت ديگر وجود مشکلات رفتاری کودک به منزله روابط معيوب اعضای خانواده با يکديگر است و با روشهای تربيتی نادرست والدين و تعاملات معيوب آنها با فرزندان ارتباط دارد.
در زمینه سبک های فرزندپروری نظریات متعددی ارائه شده است. ما در اینجا به دو نظریه بامریند و شفر اشاره خواهیم کرد. لطفاً به ادامه مطلب بروید...

لجبازی مجموعه رفتارهای ناهنجاری است که کودکان برای رسیدن به خواستههایشان انجام میدهند. شروع لجبازی سن خاصی ندارد اما به طور کلی شیوع لجبازی بیشتر بین سن 2 تا 6 سالگی است. در اين دوران كودك قادر نيست خودش را به جاي ديگران بگذارد و به نوعي فقط خود را مي بيند. از سوی دیگر کودکان به دنبال استقلال و خودباوری هستند و با لجاجت خود میخواهند به والدین بگویند کارها باید مطابق میل من پیش برود. پس لجبازی به جهت كسب درجاتی از استقلال شخصیتی در کودک خصلتی طبیعی است ولی باید كنترل شود. البته لجبازی شدید و در سنين بالاتر پافشاري كودك در مورد موضوعي همراه با پرخاشگري اختلال لجبازي و نابهنجاری محسوب مي شود. در حقیقت لجبازی مهار گسیخته و دردسرآفرین که بصورت یک عادت و خصلت رفتاری شده، نتیجه رفتارهای والدین و شرایط محیطی است كه كودك را به لجبازی بیشتر وادار میسازد. اگر كودكی لجبازی را از حد میگذراند باید ریشه این رفتار را در نحوه برخورد والدین و اطرافیان و تنبیهها و تشویقهای آنان جستجو كرد. در عین حال خلق و خو در کودکان تحت تاثیر عوامل ژنتیکی هم قرار دارد بعضی از کودکان ذاتاً ناآرام هستند.
پس در مواجهه با لجبازی کودکان نباید افراط و تفریط کرد چرا که واكنشهای هیجانی، عصبی و تنبیه در برابر لجبازی لطفاً به ادامه مطلب بروید...
پاسخ به کنجکاوی های جنسی کودکان
![]()
احتمالاً به عنوان یک پدر یا مادر، برایتان پیش آمده که فرزندتان در مورد مسائل جنسی و یا اینکه «بچه ها چطور بوجود می آیند؟» از شما سوالاتی پرسیده باشد.
اگرچه، بسیاری از والدین از چنین بحثهائی اجتناب می کنند اما نباید فراموش کرد که در عصر اطلاعات زندگی می کنیم و کودکان امروزه خیلی سریعتر به اطلاعات مختلف دست پیدا می کنند که البته ممکن است، اطلاعاتی که کودکان در خصوص این موارد دریافت می کنند، نادرست یا نامناسب برای اقتضای سنی آنها باشد و باعث سردرگمی و حتی تهییج بیش از حد آنها گردد. والدین باید به سطح نیازها و کنجکاویهای خاص کودکشان آشنائی داشته و اطلاعات را بگونه ای ارائه دهند که بیشتر یا کمتر از آنچه کودکشان جویای آن یا قادر به درک آن است، نباشد.
مدتی قبل مقاله ای ترجمه شده از آکادمی روانپزشکی کودک و نوجوان آمریکا خواندم که از مثالهای مناسبی استفاده کرده بود که در ادامه عنوان می نمایم.
کودکان بسته به سن و سطح بلوغشان از سطوح مختلف کنجکاوی و درک برخوردارند. همزمان با بزرگتر شدن کودکان، آنها اغلب جزئیات بیشتری را در مورد سکس می پرسند. در این خصوص بسیاری از کودکان کلمات مخصوص خودشان را برای قسمتهای بدن دارند. این مهم است که کلماتی که آنها می شناسند و راحت تر با آن صحبت می کنند را کشف کنیم. یک بچه 5 ساله ممکن با این پاسخ ساده قانع شود که بچه ها از دانه ای بوجود می آیند که در یک محل خاص در درون مادر رشد می کند. بابا کمک می کند که دانه اش با دانه مامان ترکیب شود و اینکار باعث می شود بچه شروع به رشد کند. یک کودک 8 ساله ممکن است بخواهد بداند که چگونه دانه بابا به دانه مامان می رسد. اولیاء ممکن است اینگونه توضیح دهند که دانه بابا (یا اسپرم) از آلت تناسلی او خارج می شود و با دانه مامان (یا تخم) در رحم او ترکیب می شود. سپس بچه در رحم مادر بمدت 9 ماه رشد می کند تا اینکه به اندازه کافی برای متولد شدن قوی شود. یک کودک 11 ساله حتی بیشتر از این می خواهد بداند و والدین می توانند با صحبت در مورد اینکه زن و مرد چگونه عاشق یکدیگر می شوند و سپس ممکن است تصمیم بگیرند ازدواج کرده و بچه دار شوند، به او کمک کنند. نوجوانان قادرند در مورد معاشقه و سطح روابط در دیدارها و روابط صحبت کنند. آنها برای مواجهه با توانائی احساسات جنسی شان و سردرگمی ناشی از قدرت جنسی شان نیاز به کمک دارند. مسائلی مربوط به استمناء، قاعدگی بیشتر مد نظر قرار دارند.
البته باید به این نکته توجه کرد که
پاسخها علاوه بر تناسب با سطح سواد
و درک و
فهم کودکتان باید با هنجارهای خانوادگی و اجتماعی
نیز منطبق باشند ضمن آنکه از کلماتی استفاده
کنید که قابل
فهم و راحت برای کودک
باشند و ضرورتی ندارد در
زمان خیلی کوتاه، آموزش های زیادی را به کودک ارائه دهیم.
کودکان می آموزند، آنطوری باشند که زندگی می کنند.

کودکان
وقتی با سرزنش و انتقاد زندگی می کنند، می آموزند بی اعتماد به خود باشند.
وقتی با خشونت زندگی می کنند، می آموزند که جنگجو باشند.
وقتی با ترس زندگی می کنند، می آموزند که بُزدل باشند.
وقتی با ترحم زندگی می کنند، می آموزند که به خود احساس ترحم داشته باشند.
وقتی با تمسخر زندگی می کنند، می آموزند که خجالتی باشند.
وقتی با حسادت زندگی می کنند، می آموزند که در خود احساس گناه داشته باشند.
اما ...
اگر با شکیبایی زندگی کنند، بردباری را می آموزند.
اگر با تشویق زندگی کنند، اعتماد و اطمینان را می آموزند.
اگر با پاداش زندگی کنند، با استعداد بودن و پذیرندگی را می آموزند.
اگر با تصدیق شدن زندگی کنند، عشق را می آموزند.
اگر با توافق زندگی کنند، دوست داشتن خود را می آموزند.
اگر با تایید زندگی کنند، با هدف زندگی کردن را می آموزند.
اگر با صداقت زندگی کنند، حقیقت را می آموزند.
اگر با انصاف زندگی کنند، دفاع از حقوق را می آموزند.
اگر با اطمینان زندگی کنند، اعتماد به خود و اعتماد به دیگران را می آموزند.
اگر با دوستی و محبت زندگی کنند، زندگی در دنیای امن را می آموزند.
منبع:
سایت آکا ایران
ویژگی های والدین موفق
اگرچه نمیتوان نسخه واحدی برای همه والدین پیچید اما والدین موفق این خصوصیات را حتماً دارند:

والدین موفق
با توجه به اینکه بیشتر جوامع امروزی فرزندمحور شدهاند، والدین در تربیت بچهها دچار استرس فراوانی میشوند و فشار زیادی به خود وارد میکنند تا همه چیز خوب پیش برود؛ از انضباط و مقررات، تغذیه، مطالعه، تسهیلات آموزشی و امکان استفاده از کامپیوتر گرفته و تا همهچیز. همه دلشان میخواهد موفق باشند؛ پدر و مادرها بیشتر. ولی بیشتر پدرومادرها حتی موفقیتشان را هم نه برای خودشان، که برای تربیت موفق فرزندانشان میخواهند. آنهایی که بچهدار شدهاند، میدانند که این ماجرا چهقدر فراز و نشیب و پیچیدگی دارد. هیچ روزی مثل روز قبل نیست و اتفاقا هر چه بچهها بزرگتر میشوند ماجراها پیچیدهتر میشود. ضمن اینکه خصوصیات فردی و خانوادگی و حتی اجتماعی هر پدر و مادری را نیز باید درنظر گرفت...
والدین موفق الزاماً کاملترین، بهترین و بینقصترین والدین نیستند. اگر این اصل را قبول کنیم با استرس کمتری بچهداری میکنیم، فرزندانمان را بزرگ و راه را برای موفقیت آنها هموار مینماییم.
![]()
کودکان و مهارت دوست یابی

تربیت کودکان
کودک آدمی پیش از آن که زبان به کلام بگشاید زبان رفتار را می فهمد و پیش از آن که با مشاهده چشم از ما آگاه شود، با مخابره دل از وجود ما نقش می گیرد و پیش از آن که شنونده پیام های لفظی و عمدی ما باشد تماشاگر رفتار طبیعی و غیر عمدی ماست. از این روست که نقش والدین در تربیت پیش از آنکه هوشیارانه، ارادی و عمدی باشد غالباً ناهوشیار، پنهان، غیرمستقیم و غیر عمدی است.
برگرفته از سخنان دکتر افروز
مخالفت با فرزند
گاهی اوقات فرزندان آنقدر در مقابل خواسته هايشان بله و چشم مي شنوند كه ديگر طعم مخالفت را نميچشند و اين خانواده ها، نه تنها به فرزندشان كمك نميكنند بلكه ظلم بزرگی در برابر فرزند ميكنند.
فرزندان ما هميشه در كنار خانواده ای نيستند كه با تمام خواسته هايش موافقت بشود بلكه آنها زمانی جامعه های بزرگتری را تجربه ميكنند و اولين جامعه ای كه بعد از خانواده وارد آن ميشوند دوستان است. كودك اگر همان جواب هايی را كه از خانواده در مقابل خواسته هايش گرفته را از دوستان و ديگر اطرافيانش دريافت نكند خود را ناتوان ميبيند. زمانی كه مخالفت را از دوستان معلمان و ديگر اطرافيان ميبيند پرخاشگر ميشود و از اين كه هيچ كس ديگری به غير از پدر و مادر از او اطاعت نميكنند ناراحت ميشود مخصوصاً اين مشكل در سن نوجوانی كه نظرات دوستانش برايش بيشتر مهم ميشود پيش می آيد.