افزایش هوش هیجانی کودک

 

چقدر برای افزاشی ضریب هوشی ( IQ) فرزندتان تلاش می کنید؟

چقدر از هوش هیجانی یا عاطفی ( EQ ) اطلاع دارید؟

آیا می دانید، هوش عاطفی بالا تبیین می‌کند که چرا افرادی با ضریب هوشیIQ  متوسط موفق تر از کسانی هستند که نمره‌های IQ بسیار بالاتری دارند؟ ضریب هوشیIQ  نمی تواند بخوبی از عهده توضیح سرنوشت متفاوت افرادی برآید که فرصت ها، شرایط تحصیلی و چشم اندازهای مشابهی دارند.

آیا می دانید، افزایش هوش هیجانی کودکتان، او را برای رویارویی مناسبتر با جامعه بیرونی، آماده تر و همچنین مانع از ابتلا به خشونت در نوجوانی می شود؟

آیا می دانید، آنگاه که هوش هیجانی مورد استفاده قرار نمی گیرد، حرکت افراد به سمت موفقیت مختل می شود؟

 

هوش هيجاني مي تواند زمينه اي مناسب براي ساختن محيطي مطلوب براي يادگيري و برقراري ارتباط مؤثر( چه درون فردي و چه ميان فردي) باشد. در قلمرو فردي، هوش هيجاني به قابليت ها، شايستگي ها و توانمندي هايي مي پردازد كه ارتباط فرد با خود را تنظيم مي كنند، مانند: آگاهي به خود، اعتماد به نفس، مديريت هيجان ها و ابتكار عمل سروكار داريم. در قلمرو اجتماعي، هوش هيجاني به قابليت هايي مي پردازد كه ارتباط فرد با ديگران را سامان مي بخشند، مانند: ارتباط موفق با ديگران، همدلي، آگاهي سازماني، مديريت تضاد و تعارض، كارگروهي، نفوذ، پرورش ديگران، كه در اين حوزه قرار مي گيرند.

                             

كودكي كه بهره هوش هیجانی او بالاتر باشد قادر است ارتباط بهتري با احساسات خود برقرار كند؛ در هنگام اوج هيجانهاي عاطفي خود را آرامتر كند؛ ديگران را بهتر درك كرده و با آنها بهتر ارتباط برقرار كند؛ و ايجاد روابط دوستانه محكمتر براي او آسان تر است.

بيشتر مهارت ها بر اثر تعليم و تربيت توسعه می يابد. هوش هيجانی به وسيله رشد مهارت های هيجانی قابل رشد و توسعه است. هوش هيجانی، مفهومی قابل يادگيری است. بر خلاف بهره هوشی که در طول زندگی سطح آن تقريباً ثابت است، هوش هيجانی را می توان افزايش داد.

 

 تكنيك هايي وجود دارند كه  "هدايت عاطفي"  ناميده مي شوند و در واقع يك دستورالعمل گام به گام است كه شما مي توانيد با استفاده از آن به كودك خود آموزش دهيد كه احساساتش را تجزيه و تحليل كرده و در هنگام برخورد با مشكلات روحي و عاطفي آنها را مديريت كند. یک تكنيك در اينجا شرح داده شده است:

 

1-  با توجه و ابراز احساسات به حرفهاي کودک خود گوش بدهيد. هنگامي كه كودك از احساسات خودش براي شما مي گويد با دقت به حرفهاي او گوش بدهيد سپس همه آنچه را با شما در ميان گذاشته است مجدداً برايش بازگو كنيد. آنگاه مثالهايي از زندگي کودکی خودتان را براي او بگوييد تا به او نشان دهيد كه حرفهاي او را مي فهميد. اين كار موجب مي شود كودك شما بفهمد كه همه افراد اينگونه احساسات را تجربه مي كنند و نهايتاً هم از اين مرحله عبور مي كنند.

2-  به كودك خود كمك كنيد تا احساسات خود را نامگذاري كند. دامنه لغات كودك شما ضعيف بوده و درك او نيز از علت و معلولها بسيار ابتدايي و اوليه است؛ در نتيجه او براي تشريح احساسات خودش با مشكل مواجه مي شود. شما مي توانيد به او كمك كنيد تا نامهايي را براي احساسات مختلف خودش انتخاب كند و در نتيجه يك لغتنامه براي احساساتش ايجاد كند. اگر او به خاطر اينكه نمي تواند به پارك برود احساس نااميدي يا ناكامي مي كند شما مي توانيد بگوييد: «احساس مي كني ناراحت هستي؟» همچنين مي توانيد به او كمك كنيد تا بفهمد كه داشتن احساسات متضاد يا متعارض پيرامون يك چيز طبيعي است. مثلاً او مي تواند در هفته اولي كه به مهدكودك مي رود هم هيجان زده باشد و هم كمي بترسد.

3- احساسات و هیجانات دیگران را نام گذاری کنید ( در خیابان ، تلوزیون و کتابهای داستان): مثل اینکه: « آن خانم در فیلم احساس حسادت می کند ».

4- احساسات كودك خود را با ارزش شمرده و آنها را تائيد كنيد. هنگامي كه كودك شما نمي تواند پازل را كامل كند و در نتيجه عصباني مي شود و كج خلقي مي كند به جاي اينكه به او بگوييد: «دليلي وجود ندارد كه اينقدر ناراحت باشي» بهتر است تصديق كنيد كه واكنش او كاملاً طبيعي است. بگوييد: «وقتي آدم نمي تونه پازل را كامل كنه واقعا حوصله اش سر مي ره. مگه نه؟»  اگر به او بگوييد كه واكنشهايش بيمورد يا بيش از حد هستند او احساس مي كند كه گويي بايد جلوي بروز احساسات خودش را بگيرد.

5- از بچه ها بخواهید احساسات خود را نقاشی کنند: «می تونی خشم خودت را نقاشی کنی؟» یا  «وقتی خیلی می ترسی قیافه ات چه شکلی میشه؟ آن را برایم نقاشی کن.»

6- كج خلقي ها و بد اخلاقي هاي او را به يك ابزار آموزشي مفيد تبديل كنيد. اگر كودك شما پس از اينكه مي فهمد بايد توسط دندانپزشك معاينه شود، ناراحت و آشفته مي شود با آماده شدن براي ويزيت دكتر به او كمك كنيد تا كنترل خودش را به دست بياورد. درباره اينكه چرا از معاينه توسط دندانپزشك مي ترسد، اينكه انتظار دارد يا پيش بيني مي كند كه در زمان معاينه چه اتفاقاتي بيفتد و اينكه چرا او بايد توسط دندانپزشك معاينه شود با او صحبت كنيد. درباره زماني كه مي خواسته ايد با گروه سرود روي صحنه برويد و سرود بخوانيد و ترسيده بوديد يا زماني كه مي خواستيد يك كار جديد را شروع كنيد و از آن مي ترسيديد و يكي از دوستانتان به شما كمك كرد تا احساس بهتري پيدا كرده و ترس خود را كنار بگذاريد با او صحبت كنيد. صحبتهاي عاطفي و صحبت كردن پيرامون احساسات براي كودكان (همانند بزرگسالان) بسيار مفيد است.

اگر به نظر مي رسد كه كودك شما بدون دليل مشخصي ناراحت يا آشفته است سعي كنيد به اتفاقات اخير فكر كنيد و علت احتمالي مشكل او را پيدا كنيد. آيا اخيراً خانه خود را عوض كرده ايد؟ آيا شما و همسرتان در حضور كودك دعوا كرده ايد؟ اگر مطمئن نيستيد كه عامل ناراحتي او چيست هنگام بازي كردن حركات او را نگاه كرده و به حرفهايي كه مي زند گوش دهيد. اگر او در هنگام بازي با عروسكهايش عروسك مادر را مرتب در حال داد و بيداد كردن بازي مي دهد مطمئناً مي توانيد بفهميد كه علت ناراحتي او چيست!

7- از مشكلات عاطفي براي آموزش نحوه حل مشكلات استفاده كنيد. هنگامي كه كودك با شما يا يك بچه ديگر مشكل پيدا مي كند محدوديتهاي او را به وضوح برايش توضيح دهيد سپس او را به سمت پيدا كردن راه حل مناسب راهنمايي كنيد. مثلا شما مي توانيد بگوييد: « مي دانم از اينكه خواهرت ساختماني را كه با آجرهاي اسباب بازي ساخته بودی خراب كرد، عصباني هستي. اما نبايد او را بزني. پس وقتي عصباني مي شوي چه كار ديگري مي تواني بكني؟»

اگر كودك شما ايده اي در مورد راه حل مناسب ندارد چند گزينه در اختيار او قرار دهيد. متخصصين در زمينه مديريت عصبانيت، توصيه مي كنند كه در چنين شرايطي به كودك خود بگوييد اول شكم، آرواره و مُچ دستهايش را چك كند و ببيند كه آيا آنها سالم هستند، سپس يك نفس عميق بكشد تا عصبانيت را از بدن خود بيرون كند و همچنين احساس بهتري از به دست آوردن مجدد كنترل خودش پيدا كند. آنگاه به كودك خود كمك كنيد تا با صداي بلند و محكم درباره عصبانيتش حرف بزند؛ او مي تواند با يك جمله شبيه به اين حرفش را آغاز كند:  "وقتي داد مي زني من عصباني مي شوم."  كودكان بايد بدانند كه عصباني شدن طبيعي است اما فقط تا جايي كه به ديگران به اين خاطر آزار و آسيب نرسانند.

8- محیط و فضایی سرشار از احساس امنیت خاطر و حمایت فراهم سازید: برای احساسات ارزش قایل شده و آنها را مورد شناسایی قرار دهید. درباره احساسات به راحتی صحبت کنید. از داد زدن و رفتارهای خشن برای سرکوب احساسات منفی بچه ها اجتناب کنید. صداقت هیجانی را از طریق عشق بدون قید و شرط تشویق کنید.

9- وقتی بچه ها بزرگتر می شوند برایشان توضیح دهید که مثلاً چرا خشم معمولاً یک احساس ثانویه است (قبل از خشم یک احساس دیگر وجود دارد: وقتی با کارنامه خراب فرزندمان روبرو می شویم ، اول احساس ناامیدی می کنیم ، سپس عصبانی می شویم، یا وقتی یک ماشین با سرعت جلوی اتومبیل ما می پیچد، اول می ترسیم بعد عصبانی می شویم و به او ناسزا می گوییم). یا توضیح دهید که هیجانات منفی ما از جمع شدن نیازهای هیجانی برآورده نشده بوجود می آید.  همچنین درباره جنبه های مثبت هیجانات ظاهراً منفی مثل خشم ، گفتگو کنید.

10- بجای نام گذاری بر روی فرزندان با صفات گوناگون (دست و پا چلفتی، دیوانه، ترسو)  احساسات آنان را نام گذاری کنید (الآن احساس خجالت می کنی، مثل اینکه خشمگین هستی، به نظر میرسه کمی احساس ترس می کنی) 

11- برای اینکه فرزندان خود را بهتر بشناسید، دستور دادن، تنبیه، قضاوت، سخنرانی، نصیحت و تهدید کارساز نیست، بلکه گوش دادن به آنان و دقیق شدن به زبان بدن (حالات و حرکات اعضای بدن و صورت) می تواند در این راه مؤثر باشد.

12- با حفظ آرامش خودتان يك الگوي مناسب براي كودك باشيد. همچنين شما مي خواهيد بدانيد كه در برابر ابراز احساسات كودك خودتان چگونه واكنش نشان مي دهيد. بسيار مهم است كه در زمان عصبانيت جملات و حرفهاي نامناسب، تند و زننده به كار نبريد. بهتر است به جاي گفتن اينكه «تو من رو ديوونه مي كني» بگوييد: «وقتي اين كار را مي كني من عصباني مي شوم»؛ در اين صورت كودك شما مي فهمد كه مشكل به رفتار او بر مي گردد نه به خود او. از انتقاد بيش از حد خودداري كنيد زيرا موجب مي شود كه كودك اعتماد به نفس خود را از دست بدهد. بيشتر و پيشتر از هر چيز ديگر سعي كنيد احساسات خودتان را نيز در نظر بگيريد. برخي از والدين احساسات منفي خودشان را در نظر نمي گيرند تا شايد بتوانند ناراحتي يا مشكلات كودكشان را كاهش دهند. اما پنهان كردن احساسات واقعي خودتان تنها موجب گيج شدن كودك مي شود. مثلاً در صورتي كه به كودك بگوييد كه ناراحت هستيد اما رفتار نامناسبي از خودتان بروز ندهيد به كودك نشان داده ايد كه مي توان شديدترين احساسات را نيز به خوبي سركوب كرد. 

13- بازی «شاید...»  را جدی بگیرید. بازی «شاید...» یکی دیگر از بازی‌ هایی  است که به کودک کمک می‌کند احساسات گوناگون را درک کند. وقتی که در خیابان هستید و کسی را غمگین می‌بینید، این بازی را شروع کنید. اجازه دهید هرکس، دلیل ناراحتی او را حدس بزند: «شاید او، دیر به محل کار خود رسیده است»، «شاید با کسی، بحث کرده است» و...

14- موقعیت سازی کنید از او بپرسید «تو، چه کار می‌کردی اگر...؟» شما می‌توانید هنگامی که در ماشین و پشت ترافیک هستید یا هنگام صرف شام دور میز، این بازی را با کودکان انجام دهید. سوال‌های مختلف، به او کمک می‌کنند تا در مورد راه‌ های مختلف واکنش نشان داده در موقعیت‌های مختلف، فکر کند. برای مثال، از او بپرسید «اگر من، تو را به خاطر کاری که نکردی، سرزنش کنم، چه کار می‌کنی؟»

15- توانایی حل مسئله را یادش بدهید. به کودکتان بیاموزید که چگونه مشکلات را حل کند. گاهی وقت‌ها، زمانی که کودکان احساس کنند درک می‌شوند، راحت‌تر می‌توانند مشکلاتشان را قبول و هم‌چنین حل کنند؛ البته زمان‌هایی هست که آنها برای این کار، به کمک والدین خود نیز نیاز دارند. بهترین کار این است که صبر کنید تا آنها، خودشان برای حل مشکلات، سراغتان بیایند و کمک بخواهند.

مهمترین نکته:

آرام باشید اضطراب خودتان را کاهش دهید. «هری استاک سالیوان»، نظریه‌ای مبنی بر به ارث بردن اضطراب از والدین را ارایه کرده است. تحقیقات نشان می‌دهد که تماس لمسی والدین، صدا و حتی حرکات آنها می‌تواند اضطراب نوزاد را کاهش یا افزایش دهد.