بهداشت روان و لزوم توجه به روابط
بهداشت روان و لزوم توجه به روابط
تعامل يا همان روابط را مي توان در سطوح مختلف در نظر گرفت. تعامل ميان فردي كه از رابطه بين شخص با يك نفر يا افراد شكل مي گيرد تا روابط درون فردي كه روابط شخص با خود (هم در معناي self و هم در معنای (ego حكايت مي كند. همچنین مفهومي نسبتاً جديد كه رابطه ميان فرهنگي ناميده مي شود نيز براي افراد كشورهاي جهان سومي حائز اهميت است. اين سازه جديد چنين فرض مي كند كه شخص بايد جايگاه خود را در نظام جهاني در نظر بگيرد.
فصل مشترك اكثر درمانهاي مطرح اختلالات رواني، حتي درمانهاي شناختي و رفتاري توجه به بافتي است كه بيماران در آن زندگي مي كنند. آنچه در اين بافت براي درمانگر باليني مهم است، سيستمي از روابط است كه در نظامي پيچيده، سازمان تعاملات فرد با خود و جهان بيروني را مي سازد. اگر درمانگر رويكردي روانپويشي دارد، توجه خود را به روابط درون فردي و روابط ميان فردي دوران كودكي (خصوصاً با والد ناهمجنس) معطوف مي كند و اگر رويكردي رفتاري- شناختي دارد، نگاه خود را به سيستمهاي خانوادگي و خاصه محيطي (ابر سيستم) محدود مي كند. در هر صورت اين رابطه است كه مورد توجه است.
پس باید نتیجه گرفت كه توجه به روابط ميان فردي، درون فردي و بين فرهنگي اصل اساسي بهداشت رواني است. اگر بپذيريم كه روان شناسي، امروزه رويكردي پيشگيرانه دارد، آنگاه درخواهيم يافت كه توجه به روابط فرد در سيستم خانوادگي و اجتماعي (كه روابط ميان فردي را مي سازند) و روابط درون فردي (توجه به درك و تعريفي كه افراد از خود دارند) اساس پيشگري از آسيبهاي رواني است.
پس باید توجه افراد را به روابطشان جلب كنيم و مطمئناً ارائه آموزش هاي لازم در جهت بهبود روابط مثمر ثمر خواهند بود.