مروری اجمالی بر روانشناسی شناختی
روانشناسی شناختی، شاخهای از روانشناسی است که به مطالعه فرآیندهای ذهنی شامل چگونگی تفکر، درک، یادآوری و یادگیری در افراد میپردازد. روانشناسی شناختی به عنوان بخشی از حوزه وسیعتر و گستردهتر علم شناخت، با سایر حوزهها نظیر علم اعصاب، فلسفه و زبانشناسی ارتباط دارد و تمرکز اصلی آن بر کشف چگونگی کسب، پردازش و ذخیرهسازی اطلاعات در انسان می باشد.
تا دهه 1950، رفتارگرایی مهمترین رویکرد در حوزه روانشناسی بود. بین 1950 تا 1970 بتدریج این موج تغییر جهت داد و تمرکز بر روی موضوعاتی مانند: توجه، حافظه و حل مساله قرار گرفت. در این دوره که غالباً از آن به عنوان «انقلاب شناختی» نام برده میشود، پژوهشهای قابل ملاحظهای در زمینه مدلهای پردازش و روشهای تحقیقات شناختی صورت گرفت و برای نخستین بار عبارت «روانشناسی شناخت» به کار برده شد.
این دیدگاه به ذهن همچون دستگاه پردازشگر اطلاعات مینگرند و رویکرد آنان به مطالعه مغز و ذهن بر پایه تشابه عملکرد مغز با رایانه است. روانشناسی شناختی از دو جنبه با مکاتب روانشناسی قبلی تفاوت اساسی دارد:
1- برخلاف مکاتب روانشناسی کلاسیک همانند روانشناسی فرویدی که به شدت بر ادراکات ذهنی تکیه دارد، از روش تحقیق علمی و بررسی موارد قابل مشاهده استفاده میکند و روشهایی چون درون نگری را به کار نمیبرد.
2- برخلاف رفتارگرایی که تنها بر رفتارهای قابل مشاهده تمرکز دارد، فرآیندها و پدیدههای ذهنی همچون باور، خواست و انگیزش را مهم دانسته و مورد مطالعه قرار میدهد.
پیدایش روانشناسی شناختی در کوتاه مدت و مختص به یک نفر نیست. چرا که علاقه به هوشیاری در نخستین روزهای حیات روانشناسی حتی پیش از آنکه به صورت یک علم رسمی درآید، امری بدیهی بوده است. در نوشتههای فیلسوفان یونانی یعنی افلاطون و ارسطو به فرآیندهای شناختی اشاره شده است، چنانکه در نظریههای تجربه گرایان و تداعی گرایان انگلیسی نیز چنین بوده است. وقتی که روان شناسی به صورت یک رشته علمی جداگانه درآمد، توجه آن به هوشیاری باقی ماند. ویلهم رونت به دلیل تاکیدش بر فعالیت خلاق ذهن یکی از پیشروان روانشناسی شناختی است. ساخت گرایان و کارکرد گرایان با هوشیاری سروکار داشتند که یکی از آنها عناصر هوشیاری و دیگری کارکردهای آن را مطالعه کرد. رفتارگرایی یک تغییر بنیادی در روان شناسی ایجاد کرد بدین معنا که هوشیاری را تقریبا به مدت 50 سال از این رشته بیرون راند. بازگشت به هوشیاری و آغاز رسمی جنبش روان شناسی شناختی را میتوان در سالهای دهه 1950 ردیابی کرد. هر چند نشانههای آن در سالهای دهه 1930 به چشم میخورد. گاتری روان شناس رفتاگرا با اظهار تاسف در مور الگوی ماشینی روان شناسی اظهار داشت که روان شناسی باید محرک را به صورت امور ادراکی یا شناختی توصیف کند. تولمن با رفتار گرایی هدفمندش موجب شد که اهمیت متغیرهای شناختی به مقدار زیادی شناخته شود. تاکید او بر استفاده از نقشه شناختی و نسبت دادن هدف به حیوانات، همگی در جهت کاهش رویکرد محرک- پاسخ در رفتار گرایی و افزایش علاقه نسبت به عوامل شناختی خدمت کرد. همچنین روان شناسی گشتالت با تاکید بر سازمان، ساخت، روابط، نقش فعال آزمودنی و نقش مهمی که ادراک در یادگیری و حافظه ایفا میکند، بر جنبش شناختی نفوذ داشته است. یکی دیگر از پیش بینی کنندگان جنبش شناختی ژان پیاژه روان شناس سوئیسی است. نظریه او درباره رشد کودک بر حسب مراحل شناختی تدوین شده است.
جرج میلر و اولریک نسیونیر هر چند رسماً بنیانگذار روان شناسی شناختی محسوب نمیشوند، اما خدمات آنان در رشد روانشناسی شناختی حائز اهمیت است. میلر به کمک همکارش برونر یک مرکز پژوهشی در هاروارد برای مطالعه ذهن انسان تاسیس کرد. میلر و برونر برای مشخص کردن موضوع مطالعه خود کلمه شناخت را انتخاب کردند و مرکز مطالعات خود را مرز مطالعات شناختی نامگذاری کردند. اولریک نسیونیر در سال 1967 کتاب روانشناسی شناختی خود را منتشر کرد. کتابی که سهم عمدهای در رشد و تحکیم روان شناسی شناختی داشته است. به دنبال انتشار این کتاب نسیو لقب پدر روانشناسی شناختی را گرفت.
روان شناسی شناختی علاوه بر روان شناسی رفتار گرایی، روان شناسی بالینی، روان شناسی اجتماعی، روان شناسی صنعتی و سازمانی و روان شناسی تربیتی را تحت تاثیر خود قرار داده است. به عنوان مثال در روانشناسی بالینی و روان درمانی، روش درمانی شناختی از پر کاربردترین انواع روان درمانی است که توسط آیرون بک ارائه شده است. علاوه بر تاثیر این شاخه از روان شناسی در سایر مباحث، عمدتاً از مباحث دیگر نیز تاثیر پذیرفته است. بطوری که روان شناسی شناختی را تلفیقی از زبان شناسی، مردم شناسی، علوم رایانه، هوش مصنوعی و علوم عصب شناختی میدانند.
منابع
استرنبرگ، رابرت. روانشناسی شناختی. ترجمه
دکتر کمال خرازی و دکتر الهه حجازی. تهران: پژوهشکده علوم شناختی تهران.۱۳۸۷.
آیسنک، مایکل؛ فرهنگ توصیفی روانشناسی شناختی، ترجمه کمال خرازی، رمضان دولتی، محسن رئیس قاسم، حسین کمالی، نشر نی، ۱۳۷۹.
اولسون، متیو.اچ و هرگنهان، بی.آر؛ مقدمهای بر نظریههای یادگیری، ترجمه علیاکبر سیف، تهران، دوران، 1388.